دو سال بعد از مرگ مادرم، پدرم عاشق مطلقهی بور و لوندی شد که اهل اوکراین بود. پدرم هشتادوچهار ساله بود و او سیوشش ساله. زنه مثل نارنجک صورتی نرم و پفکردهای وسط زندگیمان ترکید. چرکآب را همزد. لِرد خاطرات دورریخته را بالا آورد و ارواح فامیل را حسابی در گور لرزاند.
دو خواهر، ورا و نادژدا، باید یکعمر کلکل را کنار بگذارند تا پدرشان را از دست والنتیای پولکی نجات دهند. هیچچیز والنتینا را از رسیدن به رویای ثروتمند شدن با نمیدارد. اتحاد خواهرها برای هرزور بیرونکردن والنتینا اسرار خانوادگی را برملا میکند و از یک دورهی پنجاهساله که از تاریکترین دورههای تاریخ اروپاست، پرده برمیدارد. و آنها را به روزهایی برمیگرداند که ترجیح میدادند فراموششان کنند.
- نویسنده: مارینا لویتسکا
- مترجم: خاطره کردکریمی
- تعداد صفحات: 312 صفحه
- موضوع: داستانهای انگلیسی، طنز، رمان، مهاجرت، اجتماعی
معرفی شخصیت “نیکلای”
او پیرمردیست که در انگلستان زندگی میکند و همزمان با علاقه شدیدش به نوشتن درباره تاریخ تراکتورها، وارد رابطهای با زن جوانی ساکن اوکراین به نام والنتینا میشود. رفتارها و تصمیمات او محرک اصلی کشمکشها و طنز داستان هستند و روابطش با دو دخترش، نادژدا و ورا، محور روایت را شکل میدهد.
